به گزارش گروه اجتماعی مشرق، در اولین پرونده که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، نماینده دادستان گفت: هرچند در این پرونده مجازات بهلحاظ جنبه خصوصی جرم منتفی شده و اولیایدم رضایت خود را اعلام کردهاند اما بهلحاظ جنبه عمومی جرم به نمایندگی از دادستان تهران و با استناد به قانون برای متهم درخواست مجازات دارم زیرا متهم در نظم عمومی جامعه اخلال ایجاد کرده است.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من ورزشکار هستم و بهصورت حرفهای کشتی میگرفتم. روز حادثه وقتی داشتم از تمرین برمیگشتم متوجه شدم سهجوان زیر پنجره خانهام نشستهاند و مواد مصرف میکنند به آنها گفتم دیگر اینجا ننشینید و جای دیگر مواد بکشید. آنها اعتراضی نکردند و رفتند.
فردای آن روز دوباره داشتم از سرکار برمیگشتم که چهار نفر سوار بر ماشین نقرهایرنگ جلویم را گرفتند شخصی به نام حمید از ماشین پیاده شد. او هیکل درشتی داشت. به من گفت تو بودی به بچههای من گفتی اینجا مواد نکشند؟ بعد دعوا را شروع کرد دو نفر از دوستانم برای کمک به من آمدند.
یکی از آنها چاقو داشت که آن را به من داد تا از خودم دفاع کنم من هم چاقو را به سمت یکی از مهاجمان پرت کردم. در ان لحظه نه خونریزی اتفاق افتاد و نه حالش بد شد من هم متوجه نشدم ضربه به او برخورد کرده است. درگیری ما ساعت چهار اتفاق افتاد و جوان زخمی که مهرداد نام داشت ساعت هشتشب به دوستانش گفت حالش بد است. او را به بیمارستان بردند و آنجا مشخص شد ضربه خورده است.
متهم گفت: برای اینکه دیه درخواستی اولیایدم را برای جلب رضایت بپردازیم مادرم و سه برادرم همه زندگیشان را فروختند. من نهتنها خودم و خانواده مهرداد را بدبخت کردم بلکه خانواده خودم را هم بدبخت کردم. همسر و فرزندم سختی زیادی کشیدند حتی زمان به دنیاآمدن فرزندم کنار همسرم نبودم.
متاسفانه همسرم بیمار شده و بینایی یک چشمش را از دست داده و یک چشم دیگرش هم در حال نابیناشدن است. از کاری که کردهام خیلی پشیمان هستم. تقدیرنامههایی که از رییس زندان گرفتم این را تایید میکند سعی کردم اصلاح شوم با اینکه قصدم کشتن کسی نبود و مهاجم هم من نبودم اما مجری قانون نیستم و نباید دخالت میکردم و باید به پلیس خبر میدادم. درخواست بخشش دارم تا بتوانم سختی و بدبختی را که خانوادهام تحمل میکنند، کمتر کنم و با کارکردن خسارتی را که متوجه خانوادهام کردهام، جبران کنم.
در حالیکه بعد از پایان جلسه رسیدگی به این پرونده قضات شعبه74 برای صدور رای وارد شور شده بودند، جلسه رسیدگی به دومین پرونده در شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. نماینده دادستان در ابتدای این جلسه نیز درخواست خود مبنی بر مجازات متهم به نام سعید را مطرح کرد و گفت متهم همسرش را به قتل رسانده است.»
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: اتهام قتل همسرم را قبول دارم. من و مینا چندین سال بود که با هم زندگی میکردیم. به دلیل مشکلاتی که پیش آمده بود تصمیم گرفت از من جدا شود. ما یک دختر داشتیم و من عاشق مینا بودم. به او گفتم این کار را نکن. من دوستت دارم و نمیتوانم بدون تو زندگی کنم اما جواب داد دیگر به من علاقهای ندارد و چون سختی میکشد دیگر نمیخواهد در زندگی با من بماند. اعصابم به هم ریخته بود.
داشتم زنم را که عاشقش بودم از دست میدادم تا اینکه همسایهها حرفهایی را پشتسر زنم شروع کردند. آنها گفتند او با مردی ارتباط دارد. تصور کردم بهدلیل خیانتی که به من کرده، میخواهد جدا شود. روز حادثه وقتی به خانه رفتم از او پرسیدم چرا با مردی دیگر رابطه برقرار کردی؟
متهم ادامه داد: دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم آنقدر ناراحت بودم که رفتارم دست خودم نبود با مینا درگیر شدم و او را خفه کردم. بعد از دستگیری مادرزنم دخترم را به خانهاش برد و حالا او از تنها یادگاری زنم مراقبت میکند.
مادرزنم خیلی زن خوبی است. بعد از اینکه حکم قصاص برایم صادر شد خودش تصمیم گرفت اعلام رضایت کند و با دریافت دیه بسیار کمی رضایت خود را اعلام کرد. او هر هفته دخترم را برای دیدار با من به زندان میآورد. او مرا بخشیده است. من هم درخواست دارم حالا که اولیایدم مرا بخشیدهاند دادگاه هم مرا ببخشد.
متهم گفت: در این سهسال که در زندان هستم مرتب دعا و قرآن خواندهام تا روح زنم در آرامش باشد. قبول دارم اشتباه کردم نباید به حرف همسایهها گوش میکردم. زنم خیلی زن خوبی بود و به همین خاطر هم نمیخواستم او را از دست بدهم اما راهی که انتخاب کردم اصلا درست نبود. بعد از مرگش بود که فهمیدم هرچه در مورد او گفتهاند اشتباه است و او زن پاکدامنی بود و با کسی رابطه نداشت.
هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و متهم را به سهسال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.
در سومین پرونده مردی که برادرزنش را به قتل رسانده و توانسته بود رضایت اولیایدم را جلب کند پای میز محاکمه رفت.
وی که هفتسال از عمرش را در زندان گذرانده است بعد از اینکه نماینده دادستان بهلحاظ جنبه عمومی جرم برایش درخواست مجازات کرد پشت تریبون شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت و گفت: من اتهامم را قبول دارم. مدتها بود که خانواده همسرم در زندگی من دخالت میکردند و باعث قهرهای مکرر همسرم شده بودند.
از ابتدایی که من و همسرم با هم ازدواج کردیم آنها مرا تحقیر میکردند چون خودشان ثروتمند و من بیپول بودم. رفتارهایشان روی کارهایی که همسرم میکرد و برخوردهایش روی من تاثیر میگذاشت.
با اینکه ما دو پسر بزرگ داشتیم اما همسرم قهر کرده و رفته بود. از وقتی پدرومادرش فوت شده و ارثیهای به زنم رسیده بود برخوردهای دخالتجویانه خانواده همسرم در زندگی من بیشتر شده بود حتی برادر همسرم با پسرم درگیر شده و او را زندانی هم کرده بود.
متهم گفت: مدتی بود که زنم خانه را ترک کرده و رفته بود. میخواست طلاق بگیرد. بارها با او صحبت کردم گفتم مالی که داری برای خودت اما به خانه برگرد. بچهها در وضعیت خوبی نیستند اما برادرانش نمیگذاشتند و بعد از مدتی هم دیگر اجازه ندادند حتی زنم را ببینم.
تا اینکه روز حادثه به خانه پدرزنم که فوت شده بود رفتم میدانستم زنم با برادرانش در آنجا زندگی میکند رفتم تا با او صحبت کنم در را باز کردند و داخل رفتم. برادرزنم تنها بود گفت اجازه نمیدهم دست تو و بچههایت به این ارث برسد تو آدم فقیر و سطح پایینی هستی. درگیری ما بالا گرفت از تحقیرکردنهایشان خسته شده بودم با هم درگیر شدیم و ضربهای به او زدم که باعث مرگش شد و بعد هم خانه را آتش زدم.
متهم گفت: بعد از بازداشت برایم درخواست قصاص کردند. همسرم هم از من جدا شد و دیگر نتوانستم او را ببینم. حتی خانوادهاش مانع دیدار او با بچههایش شدند همسرم به خاطر غمی که داشت فوت شد او حتی نتوانست بچههایش را ببیند.
بعد از این ماجرا بچههایم با بخشیدن سهمالارث مادرشان توانستند رضایت داییهایشان را بگیرند و من از قصاص نجات پیدا کردم. حالا هم سالهای پایانی عمرم را میگذرانم و خواهش میکنم با توجه به اینکه از سال 86 در زندان هستم به من کمک کنید تا آزاد شوم و کنار بچههایم باشم.
متهم ادامه داد: سالهایی که در زندان هستم سالم زندگی کردم با کسی درگیر نشدم و به بچههایم هم توصیه کردم مثل من زندگیشان را هدر ندهند و درست زندگی کنند. من هیچ پولی از همسرم نمیخواستم به خاطر فقیربودنم مورد تحقیر خانوادهام قرار گرفتم و تباه شدم. میخواهم کنار فرزندانم باشم از آنها مراقبت کنم تا آنها در زندگیشان راحت و آرام باشند.
بنابر این گزارش هیات قضات بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من ورزشکار هستم و بهصورت حرفهای کشتی میگرفتم. روز حادثه وقتی داشتم از تمرین برمیگشتم متوجه شدم سهجوان زیر پنجره خانهام نشستهاند و مواد مصرف میکنند به آنها گفتم دیگر اینجا ننشینید و جای دیگر مواد بکشید. آنها اعتراضی نکردند و رفتند.
فردای آن روز دوباره داشتم از سرکار برمیگشتم که چهار نفر سوار بر ماشین نقرهایرنگ جلویم را گرفتند شخصی به نام حمید از ماشین پیاده شد. او هیکل درشتی داشت. به من گفت تو بودی به بچههای من گفتی اینجا مواد نکشند؟ بعد دعوا را شروع کرد دو نفر از دوستانم برای کمک به من آمدند.
یکی از آنها چاقو داشت که آن را به من داد تا از خودم دفاع کنم من هم چاقو را به سمت یکی از مهاجمان پرت کردم. در ان لحظه نه خونریزی اتفاق افتاد و نه حالش بد شد من هم متوجه نشدم ضربه به او برخورد کرده است. درگیری ما ساعت چهار اتفاق افتاد و جوان زخمی که مهرداد نام داشت ساعت هشتشب به دوستانش گفت حالش بد است. او را به بیمارستان بردند و آنجا مشخص شد ضربه خورده است.
متهم گفت: برای اینکه دیه درخواستی اولیایدم را برای جلب رضایت بپردازیم مادرم و سه برادرم همه زندگیشان را فروختند. من نهتنها خودم و خانواده مهرداد را بدبخت کردم بلکه خانواده خودم را هم بدبخت کردم. همسر و فرزندم سختی زیادی کشیدند حتی زمان به دنیاآمدن فرزندم کنار همسرم نبودم.
متاسفانه همسرم بیمار شده و بینایی یک چشمش را از دست داده و یک چشم دیگرش هم در حال نابیناشدن است. از کاری که کردهام خیلی پشیمان هستم. تقدیرنامههایی که از رییس زندان گرفتم این را تایید میکند سعی کردم اصلاح شوم با اینکه قصدم کشتن کسی نبود و مهاجم هم من نبودم اما مجری قانون نیستم و نباید دخالت میکردم و باید به پلیس خبر میدادم. درخواست بخشش دارم تا بتوانم سختی و بدبختی را که خانوادهام تحمل میکنند، کمتر کنم و با کارکردن خسارتی را که متوجه خانوادهام کردهام، جبران کنم.
در حالیکه بعد از پایان جلسه رسیدگی به این پرونده قضات شعبه74 برای صدور رای وارد شور شده بودند، جلسه رسیدگی به دومین پرونده در شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. نماینده دادستان در ابتدای این جلسه نیز درخواست خود مبنی بر مجازات متهم به نام سعید را مطرح کرد و گفت متهم همسرش را به قتل رسانده است.»
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: اتهام قتل همسرم را قبول دارم. من و مینا چندین سال بود که با هم زندگی میکردیم. به دلیل مشکلاتی که پیش آمده بود تصمیم گرفت از من جدا شود. ما یک دختر داشتیم و من عاشق مینا بودم. به او گفتم این کار را نکن. من دوستت دارم و نمیتوانم بدون تو زندگی کنم اما جواب داد دیگر به من علاقهای ندارد و چون سختی میکشد دیگر نمیخواهد در زندگی با من بماند. اعصابم به هم ریخته بود.
داشتم زنم را که عاشقش بودم از دست میدادم تا اینکه همسایهها حرفهایی را پشتسر زنم شروع کردند. آنها گفتند او با مردی ارتباط دارد. تصور کردم بهدلیل خیانتی که به من کرده، میخواهد جدا شود. روز حادثه وقتی به خانه رفتم از او پرسیدم چرا با مردی دیگر رابطه برقرار کردی؟
متهم ادامه داد: دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم آنقدر ناراحت بودم که رفتارم دست خودم نبود با مینا درگیر شدم و او را خفه کردم. بعد از دستگیری مادرزنم دخترم را به خانهاش برد و حالا او از تنها یادگاری زنم مراقبت میکند.
مادرزنم خیلی زن خوبی است. بعد از اینکه حکم قصاص برایم صادر شد خودش تصمیم گرفت اعلام رضایت کند و با دریافت دیه بسیار کمی رضایت خود را اعلام کرد. او هر هفته دخترم را برای دیدار با من به زندان میآورد. او مرا بخشیده است. من هم درخواست دارم حالا که اولیایدم مرا بخشیدهاند دادگاه هم مرا ببخشد.
متهم گفت: در این سهسال که در زندان هستم مرتب دعا و قرآن خواندهام تا روح زنم در آرامش باشد. قبول دارم اشتباه کردم نباید به حرف همسایهها گوش میکردم. زنم خیلی زن خوبی بود و به همین خاطر هم نمیخواستم او را از دست بدهم اما راهی که انتخاب کردم اصلا درست نبود. بعد از مرگش بود که فهمیدم هرچه در مورد او گفتهاند اشتباه است و او زن پاکدامنی بود و با کسی رابطه نداشت.
هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و متهم را به سهسال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.
در سومین پرونده مردی که برادرزنش را به قتل رسانده و توانسته بود رضایت اولیایدم را جلب کند پای میز محاکمه رفت.
وی که هفتسال از عمرش را در زندان گذرانده است بعد از اینکه نماینده دادستان بهلحاظ جنبه عمومی جرم برایش درخواست مجازات کرد پشت تریبون شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت و گفت: من اتهامم را قبول دارم. مدتها بود که خانواده همسرم در زندگی من دخالت میکردند و باعث قهرهای مکرر همسرم شده بودند.
از ابتدایی که من و همسرم با هم ازدواج کردیم آنها مرا تحقیر میکردند چون خودشان ثروتمند و من بیپول بودم. رفتارهایشان روی کارهایی که همسرم میکرد و برخوردهایش روی من تاثیر میگذاشت.
با اینکه ما دو پسر بزرگ داشتیم اما همسرم قهر کرده و رفته بود. از وقتی پدرومادرش فوت شده و ارثیهای به زنم رسیده بود برخوردهای دخالتجویانه خانواده همسرم در زندگی من بیشتر شده بود حتی برادر همسرم با پسرم درگیر شده و او را زندانی هم کرده بود.
متهم گفت: مدتی بود که زنم خانه را ترک کرده و رفته بود. میخواست طلاق بگیرد. بارها با او صحبت کردم گفتم مالی که داری برای خودت اما به خانه برگرد. بچهها در وضعیت خوبی نیستند اما برادرانش نمیگذاشتند و بعد از مدتی هم دیگر اجازه ندادند حتی زنم را ببینم.
تا اینکه روز حادثه به خانه پدرزنم که فوت شده بود رفتم میدانستم زنم با برادرانش در آنجا زندگی میکند رفتم تا با او صحبت کنم در را باز کردند و داخل رفتم. برادرزنم تنها بود گفت اجازه نمیدهم دست تو و بچههایت به این ارث برسد تو آدم فقیر و سطح پایینی هستی. درگیری ما بالا گرفت از تحقیرکردنهایشان خسته شده بودم با هم درگیر شدیم و ضربهای به او زدم که باعث مرگش شد و بعد هم خانه را آتش زدم.
متهم گفت: بعد از بازداشت برایم درخواست قصاص کردند. همسرم هم از من جدا شد و دیگر نتوانستم او را ببینم. حتی خانوادهاش مانع دیدار او با بچههایش شدند همسرم به خاطر غمی که داشت فوت شد او حتی نتوانست بچههایش را ببیند.
بعد از این ماجرا بچههایم با بخشیدن سهمالارث مادرشان توانستند رضایت داییهایشان را بگیرند و من از قصاص نجات پیدا کردم. حالا هم سالهای پایانی عمرم را میگذرانم و خواهش میکنم با توجه به اینکه از سال 86 در زندان هستم به من کمک کنید تا آزاد شوم و کنار بچههایم باشم.
متهم ادامه داد: سالهایی که در زندان هستم سالم زندگی کردم با کسی درگیر نشدم و به بچههایم هم توصیه کردم مثل من زندگیشان را هدر ندهند و درست زندگی کنند. من هیچ پولی از همسرم نمیخواستم به خاطر فقیربودنم مورد تحقیر خانوادهام قرار گرفتم و تباه شدم. میخواهم کنار فرزندانم باشم از آنها مراقبت کنم تا آنها در زندگیشان راحت و آرام باشند.
بنابر این گزارش هیات قضات بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.